الف)واژه شناسی قصه :کلمات و اصطلاحات «قصه»، «قَصَص»، «روایت»، «مَثَل»، «حدیث»، «اُسطوره»، «شرح الحال»، «السرد» و «ترجمه» چنان با یکدیگر آمیخته شده اند که جدا ساختن آنها و تعریف دقیق هر کدام به سهولت امکان پذیر نیست و همین امر سبب گشته تا کتب لغت به ویژه در زبان فارسی قصه را معادل و مترادف «داستان»، «رُمان»، «داستان های تخیلی»، «خبر»، «حدیث»، «قصه مکتوب»، «حکایت» و «افسانه» بدانند و تفاوتی میان این واژه ها نگذارند. در قرآن کریم واژة «قصه» و جمع آن «قِصَص» نیامده است، ولی کلمه «قَصَص»، «در مجموع هفت بار در قرآن کریم ذکر شده است که شش مورد آن در ضمن آیات آمده و یک مورد هم نام سورة بیست و هشتم قرآن است». البته، گاه برای مفهوم قصه در قرآن کریم، سایر اصطلاحات مترادف با آن از جمله: «نبأ»، «حدیث»، «مثل»، «آیه» و … به کار رفته است مانند آیات : نتلوا علیک مِن نبأ موسی و … ، و هل أتاک حدیث موسی… ، ضرب الله مثلاً قریه… ، لقد کان لسبإ فی مسکنهم آیه… و آیات دیگری که حکایت از بیان سرنوشت پیشینیان دارد. در تعریف قصه قرآنی باید گفت قصه در قرآن مفهوم خاص دارد و می توان آن را، این گونه تعریف کرد: قصه قرآنی عبارت است از روایت و نقل وقایع و حوادث واقع و حقی که از روی علم با هدف و پیامی مشخص، پیگیری می شوند. و در تعریف دیگری آمده است: قصه از نظر قرآن، سرگذشت حق و واقعی و صادقی است، مبتنی بر دانش الهی که برای گسترش اندیشمندی و ایجاد عبرت در خردمندان، طوری بیان می شود که شنونده یا خواننده آن را دنبال می کند.
از نظر قرآن، قصه می تواند به دو دسته: ۱) قصه های باطل و ۲)قصه های حق ، تقسیم شود.
۱)قصه های باطل : قصه هایی هستند که عنصر حقیقت در آن ها وجود ندارد. به عنوان نمونه قصه هایی که اهل کتاب از جمله مسیحیان؛ درباره حضرت عیسی (ع) بیان می کنند و در آن بر اموری چون تثلیث یا فرزند خدا بودن حضرت آدم (ع) تاکید می شود، قصه های منافی با حقیقت توحید است. خداوند از قصه های باطل به عنوان «لهو الحدیث» تعبیر می کند که به معنای سخنان بیهوده است.کافران برای مبارزه با قرآن و مقابله با قصه های حق آن، به داستان گویی خرافی و باطل روی آوردند. این قصه ها توخالی و سرگرم کننده هستند و از عنصر واقعیت کم بهره و از عنصر حقیقت کاملا به دور هستند. این در حالی است که قصه های قرآنی با گزارشی از واقعیت ها، ناظر به حقایق هستی است. به این معنا که گزارش از واقعیت ها برای انتقال معارف و حقایق انجام می گیرد و عنصر سرگرمی در آن لحاظ نمی شود. خداوند در آیات بسیاری به این نکته توجه داده است همچنین خداوند در سوره آل عمران، حقیقی بودن قصه های قرآنی را جلوه ای از عزت و حکمت خداوند میداند تا اینگونه روشن سازد که اهداف و فلسفه معقولی در پس این قصه گویی است که می بایست خواننده و شنونده به آن توجه داشته باشد.
ب)ویژگی های قصه های قران: قرآن کریم در طرح داستان ها و به خصوص داستان های انبیا ، از سبک و اسلوب های خاص و منحصر به فردی بهره جسته است و همین روش های بدیع بوده که داستان های قرآن را جاذبه و شکوهی خارق العاده بخشیده و هر یک از داستان ها را به صحنه تجلی فضایل اخلاق و ارزش های متعالی تبدیل کرده است. برای داستانهای قرآن ویژگیهایی ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱)حقیقت گرایی : یکی از روش های منحصر به فرد قرآن در ارائه داستان ها و سرگذشت پیشینیان، حقیقت گرایی و واقع بینی در تاریخ است. قصه های قرآن، سرگذشت واقعی افراد و اقوام است تا آدمی را از وقایع عبرت انگیز تاریخ متأثر سازد. خدای متعال خود به صراحت نقل داستان ها و سرگذشت انبیاء و اقوام پیشین را که در قرآن کریم گزارش شده، برپایه حقیقت و واقعیت دانسته و فرموده است: فَلنَقُصَنَّ عَلیهِم بِعِلم. به این ترتیب قرآن کریم نقل قصه ها را از روی علم دانسته و شائبه هرگونه تصورهای ذهنی و تخیل های بشری را در گزارش داستان ها طرد کرده است. به عنوان مثال پس از نقل داستان جذاب حضرت یوسف (ع) درباره این داستان و سایر قصص می فرماید: «در سرگذشت آن ها (پیامبران) درس عبرتی برای صاحبان اندیشه است. این ها داستان نیست (بلکه وحی آسمانی است) و هماهنگ با آنچه پیش روی آن «از کتب آسمانی پیشین» قرار دارد.»
۲)هدفمندی : هدف قرآن از بازگو نمودن قصه و داستان، فقط نقل تاریخ و به تصویر کشیدن زندگی قهرمان اصلی داستان نیست؛ بلکه غرض اصلی این است که با نقل بخشهای عبرت آمیز از زندگی پیشینیان، آن را مایه آگاهی و چراغ هدایتی برای بشر قرار دهد تا از نکتههای آموزنده زندگی گذشتگان درس عبرت گرفته و خود را از افتادن در مسیر گمراهی نگاه دارد، و نیز یکی از عواملی را که باعث موفقیت پیشنیان قرار گرفته بشناسد. قرآن کریم پس از بیان سرگذشت بنی اسرائیل، اصحاب سبت و داستان بلعم باعورا، در سوره اعراف میفرماید: این مَثَل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند، این داستانها را بازگو کن تا شاید بیندیشند. و در سوره یوسف میفرماید: در سرگذشت آنان درس عبرتی برای صاحبان اندیشه است. به همین جهت، داستانهای قرآن شرح کامل و مفصل جریان نیست، بلکه در هر سورهای با توجه به هدف مورد نظر، بخشی از داستان یا شخص یا گروهی را ذکر کرده و از آوردن مطالبی که پیام هدایتی ندارد، خوداری شده است. مثلا در قصص قرآن معمولا به زمان حادثه توجهی نمیشود، چرا که نقشی در پیام داستان ندارد، برای نمونه در داستان اصحاب کهف، به سن آنها، محل غار و نحوه فرار آنان توجهی نشده است.
۳) بیان قوانین کلی سعادتمندی بشر: قرآن هر چند به بیان داستان های جزئی و مشخصی میپردازد؛ اما آنها را به عنوان آئینهای برای انعکاس حقایق مطرح کرده و موارد جزئی را به شکلی کلی بیان میکند و میفهماند که اگر در مورد خاصی خداوند عنایتی کرده و یا در جایی عدهای را به هلاکت رسانده ، یک قضیه شخصی و انتقام گیری شخصی نیست، تا دیگران فقط برای مطالعه و سرگرمی آن را بخوانند، بلکه برای این است که درس بگیرند و بفهمند قوانین الهی، کلی است و شامل همه افراد بشر میگردد؛ چنانکه در سوره یوسف به این اصل اشاره دارد : و هنگامی که به بلوغ و قوت رسید، ما حکمت و علم را به وی دادیم و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم و یا در سوره انبیاء در جریان استغاثه حضرت یونس (ع) به درگاه خداوند و قبولی توبهاش میفرماید: ما دعای او را اجابت کردیم و از آن اندوه نجاتش دادیم و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم
۴) همراهی داستانهای قرآنی با پندهای اخلاقی و مواعظ الهی : برای نمونه داستان آدم و حوا را میتوان مثال زد، این داستان در سورههای متعدد قرآن ، ذکر شده و در هر مورد به بعضی از زوایای زندگی حضرت آدم و حوا اشاره گردیده که حاوی بهترین نصایح اخلاقی است. همچون ؛ توجه به دشمنی که بسیار نیرنگ باز و خطرناک است و پیوسته در کمین انسان است، آن دشمنی که از راههای مختلف و با حیلههای گوناگون، وارد میگردد؛ گاهی به پند و اندرز انسان میپردازد و گاهی با قسم، او را میفریبد و زمانی نیز به طور آشکار ، دشمنی خود را ابراز میدارد و همچنین یادآوری ظرفیت فوقالعاده تکاملی انسان، تشویق به توبه بعد از لغزش و گناه و… و یا داستان حضرت یوسف (ع) که در جائی انسان را متوجه شر حسودان مینماید، در جائی از نقشههای شیطانی نفس، در پوشاندن بدیها سخن میراند، در فرازی، انسان را از افتادن در مسیر شهوت باز میدارد و الگوی مناسبی برایش معرفی مینماید و افزون بر اینها، انسان را متوجه تدبیر الهی در به عزت رساندن افراد متقی مینماید. و یا نکات و پندهای اخلاقی سوره قصص، مانند: ستودن حیای زنان، تمجید انابه به بارگاه الهی، تقبیح دلبستگی به دنیا، و بیان این حقیقت که کسانی به سعادت میرسند که به دنبال فساد در زمین نباشند.
۵) معرفی انبیاء به عنوان الگوهای اخلاقی : خداوند متعال چهره های پاک و تابناک انبیاء (ع) را به عنوان الگوهای شایسته برای سایر بندگان برگزیده و آنان را برای تمام اعصار و نسل ها مشعل هدایت و راهبران سعادت قرار داده و با بیان سرگذشت واقعی آنان در کتاب آسمانی قرآن و با ترسیم صفت های برجسته ایشان، سینه ها را از عظمت و هیبت آنان پر ساخته و دل ها را در برابرشان خاضع و خاشع کرده است. و در یکی از توصیف های خود درباره انبیاء می فرماید: «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکات را به آن ها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می کردند.»
۶) رعایت اصول اخلاقی و عفت بیان : یکی از شگفتی های قرآن و یکی از نشانه های اعجاز این کتاب آسمانی این است که در بیان داستان های قرآنی هیچ گونه تعبیر زننده و ناموزون و دور از عفت وجود ندارد. قرآن کریم در ترسیم صحنه های حساس قصه ها به طرز شگفت انگیزی «دقت در بیان» را با «متانت و عفت» به هم آمیخته و بدون این که از ذکر وقایع چشم بپوشد و اظهار عجز کند، تمام اصول اخلاقی و عفت را نیز به کار بسته است. به عنوان مثال می توان داستان حضرت یوسف (ع) و همسر عزیز مصر و داستان حضرت موسی (ع) و دختران شعیب را نام برد.
۷) جایگاه خاص زنان و نقش تعیین کننده آنان در داستانها : لازم به ذکر است که 63 سوره از 114 سوره قرآن کریم، حاوی قصه و حکایتی است و این یعنی آن که بیش از نیمی از سورههای قرآن، با هنر قصه پردازی به انتقال پیام خود پرداختهاند. بیشترین قصههای قرآن، ابتدا در سوره اعراف و پس از آن در سوره بقره میباشند و سوره آل عمران در رتبه سوم قرار دارد.بیشتر داستان ها درباره حضرت موسی(ع) و قوم بنی اسراییل و فرعونیان است و بعد از آن، بالاترین آمار متعلق به داستان های حضرت ابراهیم(ع) و حضرت عیسی(ع) و مادرش حضرت مریم(ع)است.
منبع: کتاب احسن القصص (روایت زندگی انبیا و قصه های پند آموز در قران کریم) تالیف محمدجواد مهری
«انجمن آنتی شبهات»
(تلگرام / اینستاگرام)