شبهاتپیامبرانتاریخقرآن

آغاز آفرینش حضرت محمد(ص) خاتم الانبیا (قسمت اول)

وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ ۚ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ إِصْرِي ۖ قَالُوا أَقْرَرْنَا ۚ قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (( و (یاد کن) هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شـما کتاب و حکمتی دادم سپس شما را فرستاده اي آمـد که آنچه را با شـماست تصـدیق کرد البته به او ایمان بیاوریـد و حتما یاریش کنیـد آنگاه فرمود آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید گفتند آري اقرار کردیم فرمود پس گواه باشید و من با شما از گواهانم))ال عمران ایه ۸۱


وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ *أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ(( و هنگـامی را کـه پروردگـارت از پشـت فرزنـدان آدم ذریـه آنـان را برگرفـت و ایشـان را بر خودشـان گـواه سـاخت که آیاپروردگار شـما نیسـتم گفتند چرا گواهی دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این ]امر[ غافل بودیم. یا بگویید پدران ما پیشاز این مشـرك بوده انـد و مـا فرزنـدانی پس از ایشـان بودیم آیـا مـا را به خاطر آنچه باطل انـدیشان انجام داده انـد هلاك میکنی))اعراف ایات ۱۷۲و۱۷۳

الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ*وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ ((آن کس که چون ]به نماز[ برمی خیزي تو را می بیند. و حرکت تو را در میان سجده کنندگان (می نگرد) ))شعرا ایات ۲۱۸ و ۲۱۹

وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‌ وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً[1]
لِيَسْئَلَ الصَّادِقينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً أَليماً ((و (یـاد کن) هنگـامی را که از پیـامبران پیمان گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسـی و عیسـی پسـر مریم و از ]همه[ آنان پیمانی استوار گرفتیم. تا راستان را از صدقشان باز پرسد و براي کافران عذابی دردناك آماده کرده است))احزاب ایات ۷ و ۸


تفسیر : طبرسـی درباره کلام خداونـد متعال که می فرماید: {و یاد کن هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم} می گوید: {یعنی اي محمد! یاد کن هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت به ویژه در این که یکدیگر را تصدیق کنند و از یکدیگر پیروي کنند؛ و گفته شده: از آنان پیمان گرفت که خدا را بپرستند و به پرستش او دعوت کننـد و یکـدیگر را تصدیق کنند و قوم خود را اندرز دهند }و از تو{ اي محمد!، خداوند پیامبر(ص) را به خاطر برتري و ارجمندي حضـرتش مقدم داشته است }و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم{ ایشان را متمایز کرده زیرا صـاحب شـریعت انـد }و از همه آنـان پیمـانی اسـتوار گرفتیم. یعنی پیمـانی محکم بر این که به بـار رسالتی که بر دوش گرفتند و به تبلیغ شریعت خود وفا کنند؛ و نیز گفته شده بر این که آنان اعلان کنند محمد(ص)فرستاده خداوند است و محمـد(ص) اعلان کنـد که هیـچ پیامبري پس از او نیست.تا راسـتان را از صـدقشان باز پرسـد{ یعنی خداونـد چنین کرده تا از پیامبران و رسولان بپرسـد امتهایتان چه کردنـد، و نیز گفته شده تا راسـتان را }از صدقشان درباره توحید و عدل خداوند متعال باز پرسد، یعنی درباره آنچه که درباره خداوند متعال میگفته اند، به آنان میگویند: آیا خداوند به احدي سـتم کرد؟ آیا جز این بود که هر انسانی را به خاطر عملش جزا داد؟ آیا کسـی را بدون گناه عذاب کرد؟ و پرسشهـایی از این دست. و آنـان میگوینـد: البته که او در حکم خـود عـدل ورزیـد و هر کس را به خـاطر عملش جزا داد؛ و گفته شده: تا صادقان در گفتار را از صدقشان در رفتارشان بپرسد، و گفته شده: تا از راسـتان بپرسد با صدق خود در پی چه بودید؟ رضاي خداوند یا رضاي دیگري؟

میگویم: تفسیر سایر آیات و اخبار، متضمن بر تأویل آنها در این باب و بابهاي دیگر خواهد آمد.

۱) تفسیر قمی: امام باقر (ع) فرمود:«الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ » {آن کس که چون برمی خیزي تو را می بیند}
یعنی چون در نبوت به پا خیزي و «وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» {و حرکت تو را در میان سجده کنندگان (می نگرد)}فرمود: یعنی در اصلاب پیامبران
۲)کنز جـامع الفوائـد و تأویـل الآیـات الظـاهره: از ابی جـارود روایت شـده که وي گفت: از امام باقر (ع) درباره کلام خداوند عزوجل،«وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» {و حرکت تو را در میان سـجده کنندگان(می نگرد){ پرسیدم. ایشان فرمود: یعنی حرکت حضـرت محمد(ص) را در اصـلاب پیـامبران، از صـلب پیامبري تا صـلب پیامبري دیگر، میبینـد تا او را از نزد حضرت آدم (ع) پی در پی با نکاح و بدون زنا از صلب پدرش بیرون آو َرد}
۳)بصائر الـدرجات: علی بن معمر از پـدرش روایت کرده که وي گفت: از امام صادق (ع) درباره کلام خداوند متعال «هَٰذَا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولَىٰ» {این پیـامبر نیز[ بیم دهنـده اي از ]جمله[ بیم دهنـدگان نخستین است} پرسـیدم. فرمود: محمـد (ص) را منظور دارد، در آن هنگام که در ذر اول همه را فراخواند تا به وجود خداوند اقرار کنند.


۴)خصال و معانی الأخبار: امام علی(ع) فرمود: خداونـد تبارك و تعالی نور محمـد(ص) را پیش از آن آفرید که آسـمانها و زمین و عرش و کرسـی و لوح و قلم و بهشت و جهنم را بیافریند و پیش از آنکه آدم و نوح و ابراهیم و اسـماعیل و اسـحاق و یعقوب و موسـی و عیسـی و داود و سـلیمان(ع) را بیافریند و پیش از آفرینش همه کسانی که در کلام خود فرمود: «وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ» {و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم }تا آنجا که «وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» {و به راه راست راهنماییشان کردیم} ؛ خداوند عزوجل چهارصـد و بیست و چهـار هزار سـال پیش از آنکه همه پیـامبران را بیافرینـد، پیامبر(ص) را به همراه دوازده حجاب بیافریـد: حجاب قدرت و حجاب عظمت و حجاب منت و حجاب رحمت و حجاب سـعادت و حجاب کرامت و حجاب منزلت و حجاب هـدایت و حجاب نبوت و حجاب رفعت و حجاب هیبت و حجاب شـفاعت، سـپس نور محمد(ص) را دوازده هزار سـال در حجـاب قـدرت حبس کرد و او میفرمود: منزه است پروردگـار والای من، و یـازده هزار سال در حجاب عظمت و او میفرمود: منزه است داناي اسـرار، و ده هزار سال در حجاب منت و او میفرمود: منزه است خدایی که استوار است و به بیهـودگی نمیگذرا َنـد، و نُه هزار سـال در حجـاب رحمت و او میفرمود: منزه است آن رفیع والا، و هشت هزار سـال در حجـاب سـعادت و او میفرمود: منزه است او که همیشـگی است و اشـتباه نمیکنـد، و هفت هزار سال در حجاب کرامت و او میفرمود: منزه است خدایی که بی نیاز است و نیازمند نمیشود، و شـش هزار سال در حجاب منزلت و او میفرمود: منزه اسـت آن خـداي علیم کریم، و پنج هزار سال در حجاب هدایت و او میفرمود: منزه است آن صاحب عرش عظیم، و چهار هزار سال در حجـاب نبوت و او میفرمود: منزه است پروردگار شـکوهمند از آنچه وصف می کننـد، و سه هزار سال در حجاب رفعت و او میفرمـود: منزه است صـاحب مٌلـک و ملکـوت، و دو هزار سـال در حجـاب هیبت و او میفرمود: منزه است خداونـد و او را می سـتایم، و هزار سال در حجاب شـفاعت و او میفرمود: منزه است پروردگار با عظمت من و او را می سـتایم. سـپس خـداوند متعـال نام او را بر لوح نمایان کرد و نام او چهار هزار سال به تابناکی بر لوح بر جا مانـد، سـپس نام او را برعرش نمایان کرد و نـام او هفت هزار سال بر ساق عرش ثبت مانـد تا این که او را در صـلب آدم علیه السـلام نهاد و سـپس وي را از صـلب آدم به صلب نوح منتقل کرد و سـپس از صـلبی به صـلب دیگر تا این که او را از صـلب عبـداالله بن عبدالمطلب بیرون آورد و با شـش کرامت او را ارج نهاد: پیراهن رضا به او پوشانـد و رداي هیبت بر تنش کرد و تاج هـدایت بر سـرش نهاد و پايجامه معرفت به او پوشانـد و بـا بنـد محبت پـايجامهاش را محکم کرد و پايافزار خوف بر پایش کرد و عصاي منزلت به دسـتش داد و سـپس فرمود: اي محمد! سوي مردم برو و به آنان بگو: بگوییـد هیـچ خدایی جز خداوند یگانه نیست و محمد فرسـتاده اوست. جنس آن پیراهن از شـش چیز بود: قواره آن از یاقوت و آستینهایش از مروارید و چاپوق آن از بلور زرد و زیربغلش از زبرجد و جیبهایش از مرجان سرخ و گریبـانش از نور پروردگـار جـل جلاله. خداونـد عزوجل به خاطر آن پیراهن توبه آدم را پـذیرفت و نگین سـلیمان را به وي بازگردانـد و یوسـف را به یعقوب بازگردانـد و یونس را از شـکم مـاهی نجـات داد و همچنـان پیـامبران دیگر را از دشواري ها رهایی بخشید، آن پیراهن فقط از براي محمد(ص) بود .
توضـیح: منظور از فرموده ایشان »سـپس نور محمد(ص) را حبس کرد …« ذکر تمامی احوال حضـرت (ص) در عالم ذر نیست، زیرا این شـمارگان با همه احوال پیامبر مطابقت ندارند. بر نور ایشان پیش از آن احوال یا پس از آن یا در همان حین احوالی دیگر گذشته که در این خبر ذکر نشده است
»دِخریص« به کسر، چاپوق پیراهن است و »جربان« به ضم جیم وراء و تشدید باء معرب »گریبان« است
۵) تفسـیر فرات بن ابراهیم: از قبیصه بن یزید جعفی روایت شده که گفته: خدمت امام صادق (ع) رسیدم و ابن ظبیان و قاسم صـیرفی نیز نزد ایشان بودنـد. سـلام کردم و نشسـتم و عرض کردم: اي پسـر رسول خـدا ! پیش از آنکه خداوند آسـمان پهناور و زمین گسترده و تاریکی و نور را بیافرینـد، شـما کجا بودیـد؟ فرمود: پانزده هزار سال پیش از آنکه خداوند آدم (ع) را بیافرینـد، مـا هماننـد نوري گرداگرد عرش بودیم و خداونـد را تسبیـح میگفـتیم. وقتی خداونـد آدم (ع) راآفریـد، ما را در صـلب او گذاشت و همچنان ما را از صـلبی پاك به ر ِحمی پاکیزه منتقل کرد تا آنکه محمد(ص) را برانگیخت

۶)تفسـیر فرات بن ابراهیم: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند دوازده هزار سال پیش از آنکه آدم علیه السـلام را بیافریند، مرا همچون نوري به زیر عرش بیافرید. وقتی خداوند آدم (ع) را آفرید، آن نور را در صـلب او انداخت و شـروع کرد آن نور را از پشتی به پشت دیگر منتقل کند تا این که ما در صلب عبدالله بن مطلب و ابو طالب از هم جدا شدیم، خداوند مرا از آن نور بیافرید جز آنکه پس از من پیامبري نیست.

۷)علل الشـرائع: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند من و علی و فاطمه و حسن و حسین را هفت هزار سال پیش از آن که دنیا را بیافرینـد، آفریـد. عرض کردم: پس شـماها کجا بودیـد اي رسول خـدا؟! فرمود: پیشاپیش عرش، خدا را تسبیح و تحمیـد و تقدیس و تمجید میکردیم. عرض کردم: به چه صورت؟ فرمود: همانند نور، تا آنکه خداوند عزوجل خواست پیکر ما را بیافریند، آنگاه ما را به ستون نور تبدیل کرد و در صلب آدم علیه السلام نهاد، سپس ما را از صلب پدران و رحم مادران بیرون آورد و در این گـذر، هیـچ گونه ناپـاکی مشـرکانه و زناي کافرانه به ما نرسـید، به خاطر ما قومی سـعادتمند میشونـد و قومی دگر نگون بخت. وقتی مـا را در صـلب عبـدالمطلب قرار داد، آن نور را بیرون آورد و آن را دو نیم کرد، آنگاه نیمی از آن را در عبداالله و نیمی از آن را در ابوطالب نهاد، سپس نیمه من سوي آمنه و نیمه دیگر نزد فاطمه دختر اسد بیرون آمد، آمنه مرا بیرون آورد و فاطمه علی را، سپس خداوند عزوجل ستون نور را به من بازگرداند و فاطمه (س) از من بیرون آمد، بعد از آن خداوند عزوجل ستون را به علی علیه السلام بازگرداند و حسن و حسین (ع) از آن بیرون آمدند، یعنی از هر دو نیمه، آنگـاه نیمی که از نور علی(ع) بود در فرزنـدان حسن(ع) جریان یافت و نیمی که از نور من بود در فرزندان حسین(ع) ، این نور تا به قیامت در امامان زاده حسین منتقل میشود.
۸)تفسـیر فرات بن ابراهیم: پیـامبر(ص) در ضـمن حـدیثی طویـل در وصـف معراج فرمـود: گفتم: اي فرشـتگان پروردگار من! آیا ما را چنان که حق است میشناسـید؟ گفتند: اي پیامبر خدا! چگونه شـما را نشناسـیم حال آنکه شـما نخستین آفریگان خداوند بودید، او شـما را هماننـد نـوري از نـور خـود در نوري از پرتو عزت خود و از درخشـش ملکوت خود و از نور وجه کریم خود آفریـد و پیش از آنکه آسـمان پهنـاور و زمین گسترده به وجود آینـد، براي شـما جایگـاههـایی در ملکوت سـلطنت خود قرار داد در حـالی که عرش او بر آب بود، قبل از آنکه آسمان بنا شود و زمین گسترده شود؛ سپس «خلق السماوات َو الَْأرض فی سته َأیام» {آسـمانها و زمین را در شش روز آفرید بعد}، عرش را تا آسمان هفتم فراز بُرد و بر عرش خود استیلا یافت و حال آنکه شما جلوي عرش، او را تسبیح و تقدیس و تکبیر میکردید، سپس فرشتگان را از آغاز آنچه اراده کرد از نورهاي چندي بیافرید؛ ما از برابر شـما گذشتیم و شما داشتید او را تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر و تمجید و تقدیس میکردید، آنگاه ما هم با تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر و تمجید شـما او را تسبیح و تقدیس و تمجید و تکبیر و تهلیل کردیم، هر آنچه از خداوند نازل شود به سوي شـماست و هر آنچه نزد خداوند فراز آید از سوي شـماست؛ حال چگونه شما را نشناسیم؟! سلام ما را به علی(ع) برسان. سپس حضـرت ادامه داد تا اینکه فرمود: سـپس جبرئیل مرا به آسـمان هفتم عروج داد، آنجا فرشتگان چون مرا دیدند گفتند: سپاس خـدایی را که وعـده اش را بر ما راست گردانیـد، سـپس به دیـدار من آمدنـد و بر من سـلام کردند و سـخنانی همچون سخنان یارانشان گفتند، گفتم: اي فرشـتگان پروردگار من! شـنیدم میگفتید: سـپاس خدایی را که وعده اش را براي ما راسـت گردانیـد؛ چه وعدهاي را براي شـما راست گردانید؟ گفتند: اي پیامبر خدا ! وقتی خداوند تبارك و تعالی شـما را همانند نوري از درخشـش نور خود و از درخشش عزت خود آفرید و برایتان در ملکوت سلطنت خود جایگاههایی نهاد، ولایت شما را به ما عرضه داشت، چون ولایت شما در دلهاي ما ریشه دواند ما از شوق دیدار تو نزد خداوند شِکوه کردیم و پروردگارمان وعده داد که تو را در آسمان در کنار ما به ما بنمایاند و اکنون وعده خود را راست گردانید.
۹)منتخب البصائر: در خبري طویل از سلمان فارسی روایت شده که وي گفت: پیامبر(ص) فرمود: اي سلمان! آیا از رهـبران پس از مـن و از آن دوازده تنی کـه خداونـد براي امـامت پس از من برگزیـده، آگـاه هسـتی؟ عرض کردم: خـدا و رسولش آگاه تر هسـتند. فرمود: اي سـلمان! خداونـد مرا از گزیـده نور خود آفریـد و مرا فرا خواند و من فرمان بُردم، آنگاه از نور من علی را آفرید و او را فرا خواند و او فرمان بُرد، سـپس از نور من و نور علی فاطمه را آفرید و او را فرا خواند و او فرمان بُرد، پس از آن از من و از علی و از فاطمه حسن و حسـین را آفرید و آن دو را فرا خواند و آن دو فرمان بُردند، آنگاه پنج نام از نامهاي خود را بر ما نهاد: خداونـد «محمود» است و من محمدم، خداوند «علّی» است و این علی است، خداوند «فاطر» اسـت و این فاطمه است، خداونـد «ذو الاحسان» است و این حسن است، خداونـد «محسن» است و این حسـین است، سـپس از صـلب حسـین نُه امـام آفریـد و آنـان را نیز فرا خوانـد و آنـان فرمـان بُردنـد و این پیش از آن بود که خداونـد آسـمان پهنـاور و زمین گسترده یا هوا یا آب یا فرشـته یا آدمی را بیافرینـد، و ما بنا به علم خداوند نوري بودیم که او را تسبیح میگفتیم و فرمان می گرفتیم و فرمان میبُردیم.
۱۰)کنز جـامع الفوائـد و تأویـل الآیـات الظاهره: امام باقر(ع) فرمود: امیرمومنان(ع) فرمود: خداونـد تبارك وتعالی « احـد»و «واحـد» است و در وحدانیت اش یگانه است، او کلمه اي سـخن گفت و آن کلمه نور شد، از آن نور محمد را ومرا و ذرّیه مرا آفرید، سپس کلمه دیگري گفت و آن کلمه روح شد، آنگاه آن روح را در آن نور ساکن گردانید و آن را در پیکرهاي ما نشانـد، پس ما روح خداونـدیم و کلمات اوییم و او با وجود ما از آفریـدگان خود در حجاب شـده، ما همچنان در هالهاي سبز بودیم و در آن دم که نه خورشیدي بود و نه ماهی و نه شـبی و نه روزي و نه چشـمی که پلـک بزنـد، خـدا را میپرستیـدیم و او را تقـدیس و تسبیـح میکردیم پیش از آنکه خلق را بیافریند.
۱۱)کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهره: انس از پیامبر(ص) روایت کرده که ایشان فرمود: خداوند پیش از آنکه آدم را بیافریند، من و علی و فاطمه و حسن و حسـین را آفرید، در آن هنگام نه آسـمانی بنا شده بود و نه زمینی گسترده شده بود و نه نوري بود و نه تاریکی و نه خورشـیدي و نه ماهی و نه بهشتی و نه جهنمی. عباس عرض کرد: پس آغاز آفرینش شمـا چگـونه بود اي رسول خـدا؟ فرمود: اي عمو! وقـتی خداونـد خواست مـا را بیافرینـد، کلمهاي سـخن گفت و از آن نوري آفرید، سپس کلمه دیگري گفت و از آن روحی آفرید، سپس آن نور را با آن روح درآمیخت و مرا و علی و فاطمه و حسن و حسـین را آفرید، ما در آن هنگام که هیچ تسبیحی گفته نمیشد، او را تسبیح میگفتیم و در آن هنگام که هیچ تقدیسی نمی شـد، او را تقـدیس میکردیم، وقتی خداونـد متعال خواست خلق خود را بسازد، نور مرا شـکافت و از آن عرش را آفرید، پس عرش از نور من است و نور من از نور خداوند است و نور من از عرش برتر است، سپس نور برادرم علی را شکافت و فرشتگان را از آن آفرید، پس فرشـتگان از نور علیاند و نور علی از نور خداوند است و علی از فرشتگان برتر است، سپس نور دخترم را شکافت و آسـمانها و زمین را از آن آفریـد، پس آسـمانها و زمین از نور دخترم فاطمه انـد و نور دخترم فاطمه از نور خداوند است و دخترم فاطمه از آسـمانها و زمین برتر است، سـپس نور فرزندم حسن را شکافت و از آن خورشید و ماه را آفرید، پس خورشـید و مـاه از نور فرزنـدم حسنانـد و نور حسن از نور خـداست و حسن برتر از خورشـید و مـاه است، سـپس نور فرزنـدم حسـین را شـکافت و از آن بهشت و پریان سـیاه چشم را آفریـد، پس بهشت و پریان سـیاه چشم از نور فرزنـدم حسـین انـد و نور فرزندم حسین از نور خداوند است و فرزندم حسین برتر از بهشت و پریان سیاه چشم است.

۱۲)معانی الأخبار: از ابوذر روایت شده که وي گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: من و علی بن ابی طالب از یک نور آفریـده شـدیم، ما دو هزار سال پیش از آنکه آدم آفریـده شود در سـمت راست عرش، خـدا را تسبیح میگفتیم، وقتی خداونـد آدم را آفریـد، آن نور را در صـلب او نهاد، وقتی آدم در بهشت ساکن شـد و دست به آن خطا زد ما نیز در صلبش بودیم، وقتی نوح سوار کشتی شد ما نیز در صلبش بودیم، وقتی ابراهیم در آتش پرتاب شد ما نیز در صلبش بودیم، خداونـد عزوجل همچنان ما را از صـلب هاي پاك به رحمهاي پاك منتقل کرد تا اینکه ما را به عبدالمطلب رسانید، آنگاه ما را دو نیم کرد و مرا در صـلب عبـدالله نهـاد و علی را در صـلب ابوطـالب، خداونـد نبوت و برکت را در من نهـاد و فصـاحت و سلحشوري را در علی، و براي ما دو نام از نام هاي خود برگرفت: او «محمود صاحب عرش» است و من محمدم، او «اعلی» است و این علی است.

ادامه دارد….

منبع:

ترجمه بحارالانوار جلد۱۵


«انجمن آنتی شبهات»

تلگرام ـ اینستاگرام








نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا