دکتر یووال نوح هراری تاریخدان مشهور و نویسنده دو کتاب پرفروش بینالمللی انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر و انسان خداگونه: تاریخ مختصر فردا است. مطالبی که ایشان در کتابهایشان مطرح کردهاند توجه صاحب نظران بسیاری را جلب و در میان مردم خوانندگان بسیاری را جذب خود کرده است. بخشی از نظرات ایشان درخصوص دین است، در زیر بخشی از نظرات ایشان در خصوص دین اسلام را ذکر میکنیم:
” جوامع مختلف انواع گوناگونی از سلسلهمراتبهای خیالی را اختیار میکنند. نژاد برای آمریکاییان امروزی بسیار مهم است، اما برای مسلمانانِ قرون وسطی نسبتاً بیاهمیت بود. “[1]اگر در سال ۱۳۰۰ زائری در مکه بودید و بهدور مقدسترین زیارتگاه اسلامی طواف میکردید احتمالاً به گروهی از بینالنهرینیها برمیخوردید که ردایشان در باد تکان میخورد و چشمانشان از وجد میدرخشید و لبهایشان اسامی نود و نه گانهی خداوند را یکی پس از دیگری تکرار میکرد. شاید درست در مقابلتان با یک ریشسفید ترکِ آفتابسوخته از علفزارهای آسیا روبهرو میشدید که عصازنان راه میرفت و متفکرانه به ریشش دست میکشید. در طرفی دیگر هم زیورآلات طلا که بر روی پوستهایی شبقگون میدرخشید میتوانست از آنِ گروهی از مسلمانانِ پادشاهی مالی در آفریقا باشد. عطر میخک، زردچوبه، هل و نمک دریایی از حضور برادران هندی، یا شاید از جزایر اسرارآمیز ادویه ( مجمعالجزایری از جزایر مالزی_م. ) در منتهاالیه شرق خبر میداد. امروزه دین اغلب منبع تبعیض و ناسازگاری و تفرقه تلقی میشود. اما در حقیقت، دین در کنار پول و امپراتوریها، سومین عامل بزرگ اتحاد بشری بوده است. از آنجا که تمام نظمهای اجتماعی و سلسله مراتبها خیالی هستند، شکننده هم هستند، و هر چه جامعهای بزرگتر باشد، شکنندهتر هم خواهد بود. نقش اساسی و تاریخی دین این بوده است که قوانینشان نه حاصل امیال بشری بلکه مقرر داشتهی یک اقتدار والای مطلق است. این باعث میشود تا حداقل برخی از قوانین بنیادی ورای هر بحث و چالشی قرار گیرد و به این ترتیب عملاً ثبات اجتماعی تضمین میشود. بنابراین دین را میتوان نظامی از هنجارها و ارزشهای بشری تعریف کرد که مبتنی بر باور به نظمی فوق بشری است. “[2] گفتن اين که «فرهنگ اسلامی بسيار خشن است» بار منطقی بسيار کمتری در خود دارد و بسيار مبهم است. منظور ما از «نامداراجو» چيست؟ نامداراجو توسط چه کسی، يا چه چيزی؟ يک فرهنگ می تواند نسبت به اقليت های دينی و نگرش های سياسی غيرمتعارف نامداراجو باشد، در حالی که همزمان نسبت به افراد چاق يا پير بسيار مداراجوتر است. و منظور از «فرهنگ اسلامی» چيست؟ آيا منظور شبه جزيرهی عربی در قرن هفتم است؟ امپراتوری عثمانی در قرن شانزدهم؟ پاکستان در ابتدای قرن بيست و يکم؟ نهايتا معيار چيست؟ اگر ما به مداراجويی نسبت به اقليت های دينی اهميت بدهيم و امپراتوری عثمانی در قرن شانزدهم را با اروپای غربی در قرن شانزدهم مقايسه کنيم، آنگاه بايد نتيجه گيری کنيم که فرهنگ اسلامی بسيار مداراجو است. اگر افغانستان در دورهی طالبان را با دانمارک معاصر مقايسه می کنيم، به نتيجه گيری بسيار متفاوتی خواهيم رسيد. “[3]”اگر حول و حوش سال ۱۶۰۰ میلادی به قاهره یا استانبول سفر میکردید، با کلانشهری چندفرهنگی و روادار مواجه میشدید که در آن شیعه و سنّی و مسیحی ارتدوکس و مسیحی کاتولیک و ارمنی و قبطی و یهودی و حتی گاهی هندو نسبتاً سازگارانه در کنار هم میزیستند. البته آنها هم با شورش و درگیری روبهرو میشدند، و امپراتوری عثمانی معمولاً علیه مردم تبعیضهای دینی روا میداشت، ولی در مقایسه با اروپا بهشتی لیبرالمسلک بهحساب میآمد. اگر آن موقع به پاریس یا لندن میرفتید، شهرهایی را میدیدید غرق در افراطگرایی دینی که در آنها فقط اعضا و پیروان فرقهی مسلط حق زیستن داشتند. در لندل کاتولیکها را میکشتند و در پاریس پروتستانها را؛ یهودیان مدتهای مدید بود که رانده شده بودند، و هیچ انسان عاقلی حتی فکر راه دادن مسلمانان را هم نمیکرد.”[4]
تحقیق و جمعآوری: #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
منابع:
۱.انسان خردمند
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۲۱۱
۲.انسان خردمند
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۲۹۶
۳. ۲۱ درس برای قرن بیست و یکم
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۱۷۱
۴.انسان خداگونه
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی زهرا عالی،ص ۲۴۱